سفرنامه
سفرنامه جاده ابریشم- قسمت اول - ترکمنستان - عشق آباد
/post-958جاده ابریشم جاده قدیمی تجارت چین که بیش از دو هزار سال پیش مورد استفاده بود، کماکان در جهان بسیار شهرت دارد. جاده ابریشم به عنوان پلی بین چین و کشورهای اروپا، آسیا و آفریقا برای تبادلات مادی و تمدنی شرقی و غربی سهم مهمی ادا نموده است. جاده ابریشم نام شبکهای از راههای به هم پیوسته بود که تجارت زمینی چین را با نقاط مختلف دنیا همچون اروپا، آفریقا، آسیای مرکزی و یا آسیای جنوبی برقرار میکرد. این راه از شهرستان توان هوانگ در چین به ولایت کانسو میآمد و از آنجا از طریق ترکستان شرقی از درون آسیای مرکزی میگذشت و از راه بیشبالیغ و آلمالیغ و اترار به سمرقند و بخارا میرسید. در بخارا قسمت اصلی آن از راه مرو، سرخس، نیشابور، گرگان، بام و صفیآباد به ری میآمد و از ری به قزوین و زنجان و اردبیل و تبریز و ایروان میرفت. به سبب آنکه ابریشم و پارچههای ابریشمی بسیاری از چین و از طریق این جاده به غرب توزیع میشد، جاده ابریشم نام گرفت.
سفرنامه: موزه ملی عراق
/post-924صبح روزی آفتابی در بغداد، با اشتیاق فراوان راهی موزه ملّی این شهر شدم. موزه ملّی بغداد، گنجینهای از تاریخ و تمدن کهن میانرودان، یکی از مهمترین موزههای جهان به شمار میرود. این موزه نه تنها برای عراق، بلکه برای تمامی دوستداران تاریخ و فرهنگ، مکانی مقدّس و پراهمیّت است. هنگام ورود به موزه، ساختمانی با معماری مدرن امّا الهام گرفته از سبکهای باستانی توجه مرا جلب کرد. در ورودی موزه، مجسمههای بزرگی از پادشاهان آشور و بابِل قرار داشتند که گویی نگهبانان تاریخ این سرزمین هستند. پس از خرید بلیط و عبور از گیت ورودی، وارد تالارهای موزه شدم.
خاطرات سفر به آسیای میانه همراه با هشتمین تور زمینی جاده ابریشم (قسمت اول - ترکمنستان)
/post-26اگر امیر نصر سامانی، با شنیدن این قطعه زیبای رودکی، به گفته تذکره نویسان بی موزه بر اسب نوبتی جَست و به سوی بخارای شریف تاخت، من که باشم که چنین نکنم و شوق تاختن به سوی بخارا و درشتی های پرنیانی آموی قلبم را لبریز نسازد؟ اگر حضرت خواجه شیراز به خال هندوی ترک شیرازی خود سمرقند و بخارا را می بخشد، من که باشم که به دیدار این دو گوهر آسیای میانه نشتابم و چشم بر تابناکی آنان نیفکنم؟ حال که چنگیز مغول مرو مقدس را با خون دو میلیون زن و مرد دلاور ایرانی آبیاری کرده است، من که باشم که به زیارت این خاک خون چکان نروم و در برابر آوار های قلعه "قز قلعه" به زانو نیفتم؟ و اگر همه نیاکان باستانی من به آرزوی سودا در بازارهای خجند رنج راه دراز جاده ابریشم را به جان خریده اند، من که باشم که با شوق به سوی خجند نشسته بر لب سیحون به پرواز نیایم؟