مهمانبختی محبتاف از چهرههای برجسته فرهنگی و ادبی تاجیکستان است که به مدت ده سال، از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱، ریاست اتحادیه نویسندگان این کشور را بر عهده داشت. او در دوران زمامداری خود نقش مهمی در ثبات و پویایی فعالیتهای ادبی تاجیکستان ایفا کرد و روابط فرهنگی با دیگر کشورها، به ویژه ایران، را گسترش داد. تحت رهبری او، تبادلهای ادبی و برگزاری همایشهای مشترک میان نویسندگان تاجیکستان و ایران تقویت شد، که این امر به غنای دیالوگ فرهنگی بین دو حوزه فارسیزبان کمک شایانی کرد.
پیش از ریاست بر اتحادیه نویسندگان، مهمانبختی به عنوان یک شاعر و ادیب شناخته میشد و همزمان در عرصه سیاسی نیز فعالیت داشت. او در سالهای پایانی اتحاد شوروی و اوایل استقلال تاجیکستان در مناصب سیاسی مختلفی خدمت کرد و تجربیات گستردهای در عرصه عمومی کسب نمود. این پیشینه، به او امکان داد تا در دوران ریاست خود بر اتحادیه، نه تنها به مسائل ادبی بپردازد، بلکه با درایت سیاسی، فضای مناسبی برای رشد ادبیات معاصر تاجیک فراهم آورد.
اتحادیه نویسندگان تاجیکستان، به عنوان نهادی با پیشینه تاریخی و تأثیرگذار، در طول ریاست مهمانبختی دورهای از ثبات و تحرک را پشت سر گذاشت. پس از او، ناصر جان سعیدی در سال ۲۰۲۱ عهدهدار این مسئولیت شد. امروز مهمانبختی به عنوان یکی از بنیانگذاران تعاملات فرهنگی نوین تاجیکستان با جهان فارسیزبان به شمار میرود و نقش او در تقویت پیوندهای ادبی میان تاجیکستان و ایران قابل توجه است.
*****
از ازل تا به ابد قسمت من ایران است
که نشــانش پرِ سیمرغ و دل شیران است
همه گویند که ایران چه بزرگ است ، بزرگ
این همــه در سخن و در خرد پیران است
تا ابد دشمنت ای کشور زیبا حتی
از بلندای مقام تو بسی حیران است
بخت بد بین که میان تو و من فاصلههاست
تخت سامان و قباد من و تو ایران است
دوستم قیمت همبستی و هم دستی دان
که همین روزی ما از فلک و دوران است
ره مهر من و تو میگذرد از راهی
کز بخارا و دوشنبه به دل تهران است
مهمان بختی محبتاف
به مناسبت سی امین سال برقراری ارتباط بین ایران و تاجیکستان، این شعر را با الهام از سروده شاعر مشهور تاجیک استاد «مهمان بختی» سرودم که گفت: «از ازل تا به ابد قسمت من ایران است»
شمس و قمر
زده ام فالی و صد شکر که فالم نیک است
از ازل تا ابد ایران، وطن تاجیک است
عشق پاکی است مرا نیز به تاجیکستان
دو وطن دارم و این مستحق تبریک است
مثل شمسیم و قمر، طالع ما نورانی است
همه آفاق، اگر روشن اگر تاریک است
روز وصل است بیا رقص کنان دف بزنیم
گرچه دوریم به ظاهر، دلمان نزدیک است
ریشه مان هرچه ستبر است چو بازوی یلان
مثل ابروی بتان، فاصله ها باریک است
حامی وحدت ما ایزد پاک است، اگر
اهرمن در صدد تفرقه و تفکیک است
ببر ای باد صبا مژده به فرخار و خجند
زده ام فالی و صد شکر که فالم نیک است
دیدگاه خود را بنویسید