گروه گردشگری سفرهای ناز

تب ت

سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت یازدهم)

/post-1017

امروز چشمانم را در هتل زیبای شیگاتسه باز می‌کنم. شهری که نفس‌هایش با  اورست گره خورده و در ارتفاعی نزدیک به آسمان، زندگی می‌کند. هوای خنک صبحگاهی با رطوبت بارانِ نم‌نم درآمیخته و صورتم را نوازش می‌دهد. قطره‌های باران روی شیشه، مثل مرواریدهای رقصان می‌لغزند و کوه‌های دوردست را در پرده‌ای ابریشمی از مه پنهان می‌کنند. انگار طبیعت خودش دارد تابلویی زنده می‌کشد و من اوّلین بیننده‌اش هستم.  


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت دهم)

/post-1016

پس از تجربه‌های به‌یادماندنی در دریاچه یامدروک، یخچال کارولا و دریاچه مانلا، به شهر تاریخی گیانتسه رسیدیم. شهری که گویی در میان دشتی وسیع،  زیر سایه قلعه مستحکم دزونگ قد برافراشته است. گیانتسه با ارتفاعی نزدیک به  ۴۰۰۰ متر، سوّمین شهر بزرگ تبّت محسوب می‌شود و صومعه پالچو با چرخ‌های  دعای رنگارنگش، از دور خودنمایی می‌کرد. در یکی از رستوران‌های حلال شهر  توقف کردیم و با چشیدن طعم توکپا (نودل تبّتی) و چای کره‌ای گرم، خستگی راه  را از تن به در کردیم. هوا رو به خنکی می‌رفت که دوباره به جاده افسانه‌ای  G318 پیوستیم. مسیر از اینجا به بعد، با دشت‌های گسترده‌ای که گاه به گاه  با دیرهای تبّتی و روستاهای سنتی پوشیده می‌شد، حال و هوایی متفاوت داشت.


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت نهم)

/post-1015

پشت سر گذاشتنِ دریاچه‌ی یامدروک سخت است، امّا جاده مرا به سوی افق‌های تازه می‌کشاند. کم‌کم، ارتفاع جاده بیشتر می‌شود و هوای رقیق‌تر، نفس‌ها را کوتاه‌تر می‌کند. کوه‌هایی که تا دیروز در دوردست بودند، حالا آن‌قدر نزدیک‌اند که گویی می‌توانم صخره‌هایشان را لمس کنم. اینجا، زمین به آسمان نزدیک‌تر است و من، در میانهٔ این دو، احساس می‌کنم گم‌شده‌ای میانِ  ابدیت‌ها هستم.  


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت هشتم)

/post-1014

خداحافظی با لهاسا... این شهری که چند روزی میزبانم بود، با آن هوای پاک و آسمان آبی‌اش، حالا دیگر وقتِ وداع است. نشسته‌ام روی صندلیِ چوبیِ یک چایخانه‌ی سنّتی و آخرین جرعه‌های چایِ شیرینِ تبّتی را مزه می‌کنم و به رفت‌وآمدِ مردم نگاه می‌کنم. زندگی اینجا جریان دارد، آرام و بی‌وقفه، گویی هیچ‌ کس نمی‌داند دلم برای این خیابان‌های پر از جنب‌وجوش چقدر تنگ خواهد شد.  


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت هفتم)

/post-1013

صبح زود با طلوع آفتاب به دیدار معبد جوخانگ رفتم، قدیمی‌ترین و مقدس‌ترین معبد لهاسا که زائران تبتی با چرخ‌های دعا در دست، دور آن طواف می‌کردند. فضای پر از عطر چراغ‌های کره‌ای و صدای زمزمه مانتراها مرا به دنیایی دیگر  برد. پس از چند ساعت گشت‌وگذار در اطراف معبد، تصمیم گرفتم برای صرف ناهار یک رستوران با غذای حلال پیدا کنم. آرم حلال بر بسیاری از رستوران‌ها در شهر لهاسا دیده می‌شود. رستوران کوچکی در قلب لهاسا که متعلق به یکی از مسلمانان این شهر بود نظرم را جلب کرد.


سفرنامه تبّت: از تهران تا چومولونگما* (قسمت ششم)

/post-1012

امروز صبح با قلبی لبریز از اشتیاق از هتل خارج شدم. پس از بازدیدهای به یاد ماندنی از کاخ پوتالا، صومعه دری پونگ و معبد سرا، امروز نوبت به زیارت  مقدس‌ترین معبد تبت، معبد برخار رسیده بود. خیابان‌های اطراف معبد حال و هوایی منحصر به فرد داشتند، آمیخته‌ای از تقدّس و زندگی روزمره تبّتی‌ها.


17 نکته مهم قبل از رفتن به بیس کمپ اورست در تبّت

/post-961

سفر به اردوگاه پایه اورست در تبت، تجربه‌ای معمولی نیست. این سفر برای بسیاری یک هدف بزرگ است و نیازمند برنامه‌ریزی و آمادگی دقیق چه از نظر مالی، جسمی یا ذهنی می‌باشد. به همین دلیل، این راهنمای جامع را تهیه کرده‌ایم تا به شما کمک کند از این ماجراجویی خارق‌العاده نهایت استفاده را ببرید. ایستادن در پای کوه عظیم اورست و تماشای زیبایی خیره‌کننده «بام جهان» تجربه‌ای بی‌نظیر است. ما نمی‌خواهیم احساس کنید چیزی را از دست داده‌اید یا با شگفتی‌های ناخوشایند غافلگیر شده‌اید. از تجربیات عملی گرفته تا دانش دست‌اول و توصیه‌های کاربردی، همه آنچه را که قبل از شروع این سفر الهام‌بخش باید بدانید، پوشش داده‌ایم. پس بیایید شروع کنیم و شما را برای تجربه کردن اردوگاه پایه اورست تبت آماده نماییم.